۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

216 .

دیشب میخواستم بیام بگم
مامان و پدر برنامه ی سفر داشتند و من و عاطفه اون وسط کلی ژانگولر!شدیم
و برای ساعت های خالی مون برنامه ی درکه و مهمونی و ... اینا ریختیم و لیست آذوقه های جدید
رو یادداشت کردیم تا از خجالت خوراکی هایی که تست نشدن بیرون بیاییم دوتاییمون ،
بعد سر ِ شبی بحثشون شد و بوش میومد که سفر هم کنسل میشه تا اطلاع ثانوی!
ما هم نشستیم ببینیم با این همه برنامه ی دَدَری که ریختیم و قرار هایی که گذاشتیم
و گیر و گرفتاری هایی که درست کردیم برای خودمون تا صبح اتفاقی می افته و میرن سفر آیا..
صبح هم هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و ما هم عجالتآ اولین برنامه ی عاطفه رو انجام دادیم تا
ببینیم اتفاق خاص ِ دیگه ای میفته یا نه !

بعد حالا چرا همون دیشب حرفام رو نزدم تا الان خبر سرد بنویسم این بود که بلاگفا ترافیک داشت و خیلی هم خر است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر