۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

01

من حالا صاحب یه خونه ی جدید هستم ..
" دختر نقاش" ِ بلاگفایی سابق :ی











۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

371.

چه خوبه که موسیقی اینجا دکور نیست و من دوست دارم که تونسته حال خیلی ها رو جا بیاره..اینو نامه های کلی دوست خووب گفته بود وقتی نامه هام رو باز بینی می کردم.یعنی خوشبختی از این بیشتر :)

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

370 .

... پنجره را بستم و چون برگشتم ، آینه ، آن گوشه میزم را که روی آن چراغ الکلی با تکه های نان پهلوی هم گذاشته شده بود دیدم. فکر کردم این یکشنبه هم مانند یکشنبه های دیگر گذشت که مادرم اکنون به خاک سپرده شده است و فردا دوباره به سر کار خواهم رفت و از همه ی اینها گذشته ، هیچ تغییری حاصل نشده است ...

*بیگانه آلبر کامو

پ ن: این دقیقآ نتیجه ی اولین برخورد خواننده با قهرمان داستان است که البته فردی مبهم و دو پلو باقی می ماند.
توصیه می کنم خوندنش رو از دست ندید.قرار نیست نویسنده چیزی رو در کتاب مشخصآ روشن کند و این خواننده است که در برابر واقعیات قرار می گیرد..

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

369 .

" اهل قبور "


اصولآ 130 دقیقه نشستن و نگاه کردن به بهترین گروهی که ازشون "بیداری خانه نسوان" رو دیده بودم من رو راضی می کرد برای دیدن اهل قبور..اجرای بدی نبود بخصوص اینکه گریم ها و لهجه های جالبی داشتن اعضای گروه اما طولانی بودن نمایش بخصوص اینکه هیچ ضرورتی هم نداشت و در واقع کِش پیدا کرده بود تماشاچی رو دیوانه می کرد.به هر حال با توجه به زنده بودن نمایش و موضوع ِ کمدی تلخ اجتماعی و ارتباط مستقیمش با تماشاچی کلی حس خووب و هیجان انگیز میتونه به آدم بده.
نویسنده و کارگردان : حسین کیانیبازی : حمید رضا آذرنگ – مهدی پاکدل – الهام پاوه نژاد – شهرام حقیقت دوست – رویا میر علمی و ... ( کاری از گروه چریکه و رویک )سالن اجرا : تالار چهارسوزمان اجرا: ۰۷ تير ۱۳۸۸ - ۰۳ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۹:۳۰

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

368 .

"همه چیز درباره ی آقای ف"


همه چيز درباره آقاي ف يك نمايشي تك نفره است. مردي كه در مجالس عروسي مي خواند ، حالا در زندگي خود دچار بيچارگي هاي بي شمار است. او مي خواهد خود را جانباز شيميايي جا بزند ، تا حالاكه صدايش دچار خدشه شده است و ديگر نمي تواند در مجالس بخواند ، آب باريكه اي براي زندگي اش بيابد. اين نمايش در شكل ظاهري خود واقع گرا مي نمايد ، چون در سطح يك فرد با تمام خصوصيات واقعي و ابزار و اثاثيه يك منزل به نمايش درمي آيد. اما مساله او گاهي از بيرون، به دروني پريشان و برهم ريخته سوق پيدا مي كرد، در اين خانه مجردي، همه آدم ها فقط از طريق تلفن با فرهاد شهره ارتباط مي گيرند. مشتري هايي كه از او دعوت مي كنند تا در مجالسشان حاضر شوند، دوست ها، مادر و... تلفن يك وسيله ارتباطي است تا بخش هايي از زندگي فرهاد پيش روي تماشاگر قرار بگيرد. نامه ها نيز بخش ديگري از اين شخصيت هستند تا زندگي اش و بيچارگي هايش و تنهايي اش بيشتر به چشم آيد.احمد مهران فر به راستی تنهایی های آقای ف است!
نویسنده و کارگردان: آرش عباسیبازی : احمد مهران فرمکان :کارگاه نمایش (مجموعه تاتر شهر)زمان اجرا: ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۷ تير ۱۳۸۸ - ۱۹:۰۰

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

367 .

قبل از آنکه دوباره زاده شوید ، باید بمیرید !*
*آئورا کارلوس فوئنتس


فیلیپه مونترو یک تاریخدان جوان است که یک روز صبح در کافه ای کثیف به یک آگهی استخدام بر میخورد. آگهی استخدام یک تاریخدان جوان و مسلط به زبان فرانسه. کار ، انگ اوست. نشانی را دنبال می کند و به خانه ی عجیبی می رسد. خانه متعلق به خانم کونسوئلو بیوه بسیار پیر یک نظامی است که تصمیم دارد خاطرات پراکنده شوهرش را مرتب و چاپ کند. مونترو استخدام می شود. کونسوئلو برادرزاده ای با نام "آئورا" دارد و در فضای عجیب این خانه ، محصور در تاریکی و سرشار از بوی عجیب گیاهان دارویی ، فیلیپه عشق را می یابد. در طول چند شبانه روز سه بسته از یادداشت های ژنرال را می خواند و از خلال آنها با شخصیت کونسوئلو آشنا می شود ؛ با ناتوانی جنسی شوهرش ، فرزند خیالی اش و تمنای غریب اش به حفظ و باز یافتن جوانی.

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

366 .

سرما خورده بودم. با یک پاتیل سوپ وُ یک بغل جزوه و کتاب تبعید شده بودم برای درس خوندن و بالشتم که توی بغلم جا نمیشد و رد آبی خودکار که همه جاش رو پر کرده..اصلآ نمیدونستم قراره پست وبلاگی ِ تولدم چطوری نوشته بشه و تنها کار مفیدم جواب دادن به تلفن بود وُ چرت زدن که از اثرات مسکن ها بود!مامان و پدر زنگ میزنن تا خبری بگیرند از من و عاطفه ضمن اینکه آدرس نامه ای رو بهم میدن تا پیدا کنم بین خرت و پرت های توی کمد که برای من هست.. یعنی زندگی عاشقیت لازم میشه وقتی مامان در نامه توصیه کرده بود : "دخترم ، گذشت ، مهربانی و صمیمیتت رو نثار همه بکن ، حتی اونهایی که باعث آزار تو میشن "
خب من چند روز پیش بیست و دو ساله شدم و چند روز دیگه هم به سبب گذر روزها، دفترم چهار ساله خواهد شد :) *مرسی به خاطر اینکه بد اخلاقی ها و اخمالوئی هام رو تحمل کردین.استرس هام رو به آرامش تبدیل کردین.حس های منفی م رو آروم آروم از وجودم کمک کردین تا بیرون بریزم.توصیه هایی برام نوشتید و من پرسه می زنم و بلند بلند فکر میکنم و سینه م سرشاره از آرزوهای کوچیک این روزها..