دیشب یکی از مهمانی های بی نظیر خانوادگی رو از دست دادم به خاطر استاد "ن" که کلاس فوق العاده
گذاشته بود امروز و به ضرب و تهدید امتحان می خواست دانشجو ها رو جمع کنه، که البته موفق شد و منم مجبور شدم صبحانه ی اردک آبی رو امروز تو تندیس از دست بدم و بعدشم پارک رو هم همینطور.
عصر هم طی یک عملیات غافلگیرانگی! جماعتی که به خاطر من برنامه ی صبحشون رو کنسل کردن اومدن دنبالم و رفتیم گردش:دی
پ ن:
الان فکر میکنم چقدر آدمها هیجان انگیز و مهربون و درست حسابی دورم هستن که همشون رو هم اندازه ی یک عالمه دوست دارم.
گذاشته بود امروز و به ضرب و تهدید امتحان می خواست دانشجو ها رو جمع کنه، که البته موفق شد و منم مجبور شدم صبحانه ی اردک آبی رو امروز تو تندیس از دست بدم و بعدشم پارک رو هم همینطور.
عصر هم طی یک عملیات غافلگیرانگی! جماعتی که به خاطر من برنامه ی صبحشون رو کنسل کردن اومدن دنبالم و رفتیم گردش:دی
پ ن:
الان فکر میکنم چقدر آدمها هیجان انگیز و مهربون و درست حسابی دورم هستن که همشون رو هم اندازه ی یک عالمه دوست دارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر