۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

328 .

دیوار
این دیوار لعنتی
سهمِ آسمانم را تنگ کرده
من ازین «هیچ آبادِ» همیشه
تنها آسمانش را دوست می‌دارم
با پروانه‌هایش
که مادرانه گردِ رؤیاهای زرد و نارنجی گاه گاهِ من
گریه‌های بی‌هنگام مرا
گواهی می‌دهند
وگرنه سرتاپای زمین را در من اگر بریزی
غزلی نمی‌ارزد
که تصویرِ غزالم را در من
قاب می‌گیرد.
کاشکی این دیوارها
این دیوارهای لعنتی
در بایدهای هیچ کس شکوفه نمی‌داد
آن وقت آسمان ازآنِ من بود وُ
چتری همیشه
برای پروانه ها.
*بهمن قره داغی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر