۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

240 .

یه سری دوستا هستن که تَه ِ صفن و یه سری ه دیگه هستن که بعد سالها هنوزم جاشون رو عوض نکردن و اول صف وایسادن در حالی که همه چیز عوض شده. روزگار وُ آدمها وُ من م مثل همه تغییر کردم...
بعدم دیگه من خیلی تنبلی کردم و در واقع ضعیف عمل کردم برای تغییر جای آدما در حالیکه خیلی مهربونا رو هنوزم نیاوردم جلوی صف.
الانم کم کم دارم اون ترتیب نقش قدیمیم رو به هَم میریزم و یه صف جدید درست میکنم. و میدونم که زمان لازم داره برای اینکه توقعات اون جلوی صفی ها رو کم کرد و ُ به اون ته ِ صفی ها نزدیک تر شد! میدونم که ممکنه به اون جلو صفی ها ضربه بخوره و غافلگیر بشن در واقع ، اما چاره ای نیست و قرارم نیست همه ی جلو صفی ها جاشون تغییر کنه؛ حذف بشن یا برن آخر صف!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر