۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

267 .

همی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی
که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی گشایی
من همه جا پی تو گشته ام
ز مه و مه نشان گرفته ام
بوی تو را زگل شنیده ام
دامن گل از آن گرفته ام
تو ای پری کجایی
که رخ نمی نمایی
...
قطعا یه تیکه هایی از من تو گذشته جا مونده که اینطور خوره ی تصنیف َم.
حالا اینکه یقین کردم اشتباهی اینجام و این روزها مال من نیستن و من خیلی قبلتر از این باید می بودم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر