۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه

341 .

بخشی از کتاب :
"... قانون برای حمایت از کسانی درست شده که چیزهایی داشته باشند و بخواهد در مقابل دیگران از این چیزها دفاع کنند..."
"...اما آدمها با سگها مهربان ترند تا با آدمها و نباید گذاشت بدون زجر کشیدن بمیرند..."
"...رزا خانم میگفت که گاوها خوشبخت ترین آدمهای دنیا هستند..."
"...ج.نده هایی که پول نمیگیرند، از طرف پلیس تعقیب نمی شوند و پلیس فقط یقه کسانی را که برای خودشان ارزش قائلند می چسبد..."
"...دکتر کاتز بسیار امیدوارم که هرگز طبیعی نشوم، فقط ناکسها هستند که که همیشه طبیعی هستند، دکتر من هر کاری از دستم بربیاید میکنم تا طبیعی نباشم..."
"...رزا خانم وقتی فهمید غصه دار شده م برایم تعریف کرد که خانواده معنایی ندارد و حتی کسانی هستند که وقتی به تعطیلات می روند سگشان را به درخت می بندند و به این ترتیب هر سال سه هزارسگ از بی محبتی می میرند..."
"... اوضاع رُزا خانم داشت پیش از پیش خراب می شد ، و نمی دانم چطور بگویم که وقتی آدم فقط برای زجر کشیدن زنده باشد ، چقدر غیر عادلانه است.وضع بدنش دیگر به درد نمی خورد و وقتی یک چیزش خراب نبود ، چیز دیگرش عیب می کرد.همیشه هم این جور بلاها سر پیرهای بی دفاع می آید.آسیب زدن به آنها آسانتر است ، رُزا خانم هم قربانی این جنایت شده بود..."*



*زندگی در پیش رو رومن گاری



او بچه ای است که خوب می بیند ، خوب هم می بیند ، تیز هم می بیند و همه را ضبط می کند. هم صحبت هایش یک پیرمرد ِ مسلمان ِ عاشق قران و عاشق ویکتور هوگو است و یک زن ِ پیر ِ دردمند. هر چند با بچه ها حرف می زند و بازی می کند ، اما با آنها یکی نمی شود. در مجاورت آنها بچه نمی شود. او بچه ای است ساخته ی نویسنده . اما بچه ای به شدت پذیرفتنی و دوست داشتنی . کتاب نیز به همچنین. در بیست صفحه ی اول کتاب ، محمد می خواهد همه چیز را به سرعت بگوید ؛ پس در هم و برهم حرف می زند. می خواهد مثل بزرگتر ها حرف بزند ؛ پس گنده گویی به سبک بچه ها میکند .جمله بندی هایش گاه از لحاظ دستوری غلط است حرف ها و مثال هایش گاه ، در کمال خلوص نیست ، پرت و عوضی است ! و گاه درک نشدنی. به همین دلیل ذهن خواننده در آغاز کمی مغشوش می شود اما بعد به روش گفتار او عادت میکند ، و تمام پراکنده گویی های گاه گاه محمد را راحت می پذیرد. _ لیلی گلستان


پ.ن: پشنهاد هفته !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر