۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

335 .

آشتی ـ سه ماه ی دوست داشتنی :)
خب من الان با خودم صلح کردم و و همه ی همه ی دنیا رو هم عاشقم.
گوشیم رو وصل کردم و حتی برای غروب هم برنامه ی جمعی گذاشتم مسیجی با 7 – 8 نفر و دیگه اینکه غری در کار نیست و من که تنها و فقط با خودم بودم و دوتایی زندگی کردیم و توو قلعه مون زار زدیم و خوابیدیم و خوندیم و حتی دو تایی می رفتیم باغداری دماوند ، و چقدر بد و کم حوصله بودم اما الان رو به راهم و به اندازه ی همه ی همه ی روزهایی هم که می خواستم نباشم و بودم حقیقتآ و چقدر دنیا رو دیدم که در به در تر از اون چیزی بود که فکرش رو میکردم.
دیگه اینکه انقدر انرژی دارم که نشستم نقشه های شومی برای سال جدیدم بکشم :دی
یک ساعت بعد نوشت در حالت گرگیجگی! :
آقا جان ، خاتمی هم که انصراف داد :(

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر